آن روز که خداوند تو را به من بخشيد
فکر مي کردم
تحفه اي از بهشت را
به پاداش کدامين عمل خيرم به من
ارزاني کرد...
اما نمي دانستم
که اين بخشش سرآغاز بازي تازه اي است
که يقينا خداوند برنده اين بازي بود.
و من مانند کودکي
سرشار از ذوق داشتن عروسکي نو
تو را همبستر تنهايي شبانه ام کردم
وچند روز بعد...
تو را به گورستان خاطرات قشنگ کودکي ام سپردم
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دختر آسمانی
و آدرس
aseman-gham.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.